ساعتی در خودنگر تا کیستی

ساعتی در خود نگر تاکیستی

ازکجایی وچه جایی چیستی

در جهان بهر چه عمری زیستی

جمع هستی را بزن بر نیستی

 ازحسابت تاخبردارت کنم

هیچ بودی درازل ای بی شهود

خواستم تا هیچ بخشم وجود

پس جمادت ساختم اول زجود

گرشوی خودبین همان استی که بود

برخودی خودگرفتارت کنم

گه به تن گاهی به جان داری نظر

گه به چشم شاهدان داری نظر

چون برهمن بربتان داری نظر

تابراین وقا برآن داری نظر

در نظزها جملگی خارت کنم

کاهلی تاکی دمی درکارشو

وقت مستی نیست هین هشیارشو

خواب مگست هلابیدارشو

کاروان رفتنددست وبار شو

تابه همراهان خودیارت کنم

دم غنیمت دان که عالم یک دم است

آنکه با دم همدم است اوآدم است

دم زمن جو،  کارم احیا زین دم است

فیض این دم عالم اندر عالم است

دم به دم تابدم یارت کنم

 

 

 

 

 

 

 

خشم خدا

وای برتوای نفس!

اگربرده ای ازبردگان،  بلکه برادری ازبرادرانت ، در جلوی تو توکار ناپسندی انجام دهد، چگونه براوخشم می گیری وغضبناک می شوی?!

پس باچه جراتی خودرادرمعرض خشم وغضب ومجازات شدید خدا قرارمی دهی?

آیاتوگمان می کنی که تاب وطاقت عذاب الهی راداری?

هیهات  خودرابیازمای!

اگر دیدی نفس ات مانع از اندیشیدن تو درباره ی کیفر شدید الهی است،

پس خودراساعتی درمقابل آفتاب داغ یادرون حمامی تفتیده زندانی کن یا انگشت خود رانزدیک آتش بگیر تا میزان تاب وتوانت روشن شود.

آیاتوبه کرم ولطف خداواینکه او نیازی به اطاعت وبندگی تو ندارد،

مغرور شده ای?

پس چرا درکارهای دنیایت به خداتوکل واعتماد نداری?

آیاتوگمان می کنی که خدا فقط در آخرت کریم است ودر دنیا نیست?

بااینکه اینقدر فهمیده ای که سنت الهی تغییرپذیرنیست وپروردگار دنیا وآخرت یکی است وجز محصول زحمت وتلاش،  به هیچکس نمی رسد?

 

نادانی

وای برکسی که مواقع اختیاررا ازنقاط اضطرار تشخیص ندهد واز تکامل مادی ومعنوی محروم شده، در نادانی بماند.

 

کاردنیاپرستان

وای بر کسی که سخنش سخن زاهدان است؛ در صورتی که کارش کار دنیا پرستان.